تاریخ شفاهی بیهوشی ایران
گفت و شنودی صمیمانه با
استاد دکتر محمداسماعیل تشید
==========================================================
با نام یزدان پاک
از پی انتظاری طولانی سرانجام این مجال دست داد که بتوانیم ساعاتی را در محضر پربار یکی از برجستهترین استادان پیشکسوت بیهوشی ایران بگذرانیم و در گفت و شنودی صمیمانه و بیمجامله سخنان مردی را بشنویم که خود به نوعی تاریخ زنده بیهوشی در این مرز و بوم به شمار میرود. مصاحبه با استاد تشید ۳۰ مرداد ماه ۱۳۸۷ در اتاق ریکاوری بیمارستان مهر و در فضایی سخت ناآرام و به یک معنی در محیطی انجام شد که هر لحظه یادآور دشواریها و استرسهای متعارف زندگی روزمره متخصصان بیهوشی است، و وقتی به یاد آوریم که پای صحبتهای مردی نشستهایم که بیش از نیم قرن از زندگی خویش را در چنین محیطی پشت سر گذاشته و در آن در مسیر نجات جان انسانهای دردمند و بیمار کوشیده است، حرمت لحظاتی که در کنار استاد تشید سپری شد و البته احترام ما نسبت به شخصیتی نظیر استاد دوچندان جلوهگر میشود. استاد تشید در تمام مدت مصاحبه بیشکایت از محیط نامناسب محل گفت و شنید، صدای آزاردهنده دستگاههای خنککننده نصب شده در سقف و تجهیزات معمولی گروه مصاحبهگر، با خوشرویی و صراحتی درخور پذیرای ما بود و تا آنجا که حافظه ایشان یاری میداد پاسخگوی پرسشهای گوناگونی که مطرح می بود. تاریخ جوان بیهوشی در ایران استاد تشید را از جمله بنیانگذاران این علم و فن حیاتی میشناسد و برای تمامی دستاندرکاران انتشار ویژهنامه دهمین کنگره سراسری بیهوشی ایران مایه خوشحالی است که صفحاتی از این ویژهنامه با گفتهها و تصاویر استاد تشید مزین میشود. به این امید که استاد تشید در این جهان پایدار باقی بمانند و زندگی پربار خویش را با دستمایه قابل ستایشی که خود از برای خویش فراهم آوردهاند پی بگیرند. در عین حال گفتنی است که ویژهنامه خود را موظف به انعکاس بی کم و کاست نظریات استاد میداند اما این رویه به هیچ روی به معنی پذیرش تام و تمام دیدگاههای مطرح شده در مصاحبه نیست. گفتنی است که شکلگیری این مصاحبه حاصل زحمات بیشائبه آقای دکتر محمدرضا درودیان و همکار خستگیناپذیر انجمن بیهوشی ایران سرکار خانم زهره آشوری و البته پیگیری مشفقانه دکتر محمدمهدی قیامت است.
===================================================================================
دکتر درودیان: استاد، پیش از پیگیری هر صحبتی اجازه میخواهم سپاسگزاری ما را از بابت قبول انجام این مصاحبه بپذیرید. بیتعارف مایل هستیم این گفت و شنود به صورت بسیار خودمانی و صمیمانه صورت گیرد تا شاید بعضی گفتههای فراموش شده و ناگفتههای لازم به گفتن برای ثبت در تاریخ بیهوشی ایران فراهم آید. تا آنجا که حضور ذهن دارم فرهنگستان علوم پزشکی نیز زمانی در صدد بود تا به نوعی به گردآوری تاریخ شفاهی پزشکی ایران بپردازد و در این مسیر گامهایی نیز برداشته شد که متأسفانه به دلیل برخی مشکلات، ناتمام باقی ماند. من به شخصه علاقمندم تا در محضر استادانی همچون حضرتعالی که پیشکسوت و اسوه امثال من به شمار میروند حاضر شوم و به ثبت و ضبط مسایلی بپردازم که در محضر استاد مطرح میشود.
دکتر تشید: شما هر چه دوست دارید بپرسید. اما راستش من فقط در مورد خودم و تاریخچه زندگی خودم میتوانم صحبت کنم. در مورد کلیت تاریخ بیهوشی ایران و افراد دیگر شاید نتوانم، چون حافظهام یاری نمیدهد و فراموشی اجازه نمیدهد در مورد تاریخچه بیهوشی و این قبیل مسائل حرف بزنم. در این مورد شاید افراد جوانتر بیشتر بتوانند کمک کنند.
دکتر درودیان: دست بر قضا ما هم مایل هستیم که جناب استاد بیشتر در مورد خودشان حرف بزنند. اجازه میخواهم در مورد روال مصاحبه توضیح بدهم که متن فراهم شده از روی نوار پیاده خواهد شد و متن فراهم آمده روی کاغذ مورد ملاحظه استاد قرار خواهد گرفت و بعد از تأیید از سوی استاد به چاپ خواهد رسید. البته مقداری از حرفها پیرامون زندگی حضرتعالی در کتاب «جشننامه دکتر محمداسماعیل تشید» که به همت خانم دکتر سیندخت دهش آماده شده، آمده است.
دکتر تشید: خوب، پس اگر چیزی در آنجا از قلم افتاده باشد من در اینجا اضافه میکنم. لطفاٌ شما هیچ رودربایستی نداشته باشید و برویم سر اصل مطلب.
دکتر درودیان: بعنوان پرسش اول ، استاد لطف کنند و کمی در مورد تاریخچه زندگی شخص خودشان برای ما بگویند.
دکتر تشید: من در سال ۱۳۰۶ هجری شمسی در تهران متولد شدم. تحصیلات دوره ابتدایی و دبیرستان را در ایران انجام دادم. بعد رفتم آمریکا و دوره تخصص بیهوشی را در آنجا گذراندم. در سال ۱۳۳۶ برگشتم ایران و خیلی زود وارد دانشگاه تهران شدم. آن زمان یک گروهی در دانشگاه تهران مصدر کار بودند که متأسفانه هیچ کار قابل توجهی هم انجام نداده بودند. یک تعداد رزیدنت گرفته بودند که همینطور بیبرنامه و حساب و کتاب آنها را بیشتر به بیمارستانهای خصوصی فاقد استاد سرپرست میفرستادند و بعد از دو سال هم یک گواهی تخصصی به آنها میدادند. راستش من دیدم وضعیت خیلی آشفته و نابسامان است. واقعیت این بود که در آن زمان از نظرگاه علمی هیچکس چیز زیادی در مورد بیهوشی نمیدانست. نوع بیهوشی که تا آن زمان به مریض میدادند از نوع open drop بود. بیهوشی نوین را که شروع کردند آغاز کار یکی با تیوپنتال بود که در رگ تزریق میکردند. شل کننده عضلانی فلاکسدیل هم بود که آن را هم توی رگ تزریق میکردند، بدون اینکه عمل ریورس را انجام بدهند. و شما میدانید که استفاده توأمان از دو داروی خطرناک چه عواقبی میتواند برای بیمار در بر داشته باشد. اوضاع به نظر من خیلی خطرناک مینمود. در عین حال شرایط وقت هم وظیفه سنگینی بود و هم فرصتی طلایی برای کار و خدمت به شیوه علمی. متأسفانه باید بگویم آنها که پیش از من و مقدم بر من بودند کلاً به فکر علم بیهوشی نبودند.
در آن زمان تازه کتاب وایلی/wylie به نام a practice of anaesthesia در انگلستان چاپ شده بود. من شروع به ترجمه این کتاب کردم. از این گذشته مقالاتی را که در نشریات علمی وقت انگلستان چاپ میشد تهیه و ترجمه و چاپ میکردم تا اینکه در سال ۱۳۴۴ اولین کتابم را به نام «انتخاب روش بیهوشی» منتشر کردم. کتاب در چاپ اول ۳۴۰ صفحه بود که حالا حدود ۱۰۰۰ صفحه شده است. این کتاب ۳ بار تجدید چاپ شد. چاپ اول کتاب به عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شد و استقبال بسیار خوبی از آن به عمل آمد، یعنی بازار سیاه پیدا کرد و بعد از ده سال تجدید چاپ شد. این کتاب به واقع دریایی از اطلاعات تازه و به روز در مورد بیهوشی بود. بعد من رفتم سراغ فارماکولوژی و به کمک دکتر کاووسیان دو جلد کتاب در باره فارماکولوژی داروهای بیهوشی تدوین و چاپ کردیم. در اینجا باید بگویم که همه این کتابها از طرف دانشگاه تهران یا بعدها از سوی جهاد دانشگاهی چاپ میشد. ما سعی میکردیم اطلاعات کافی در اختیاربیهوشی دهنده ها قرار بدهیم تا خدای ناکرده از روی ندانمکاری دست به تزریق داروها نزنند. در آن زمان از این اتفاقات میافتاد مثلاٌ داروی نسدونال را در شریان یک دختر مریض هفده ساله تزریق کرده بودند و در نتیجه دست دختر بیچاره سیاه شده بود در چند مورد احتراق در اثر کاربرد دستگاه کوتر در محل خروج اتر و اکسیژن اتفاق افتاده بود! خلاصه اینکه مقالات ما در آن موقع همگی از نظر علمی آثار سطح بالا بودند. آن زمان هیچگونه درک و دریافت علمی از بیهوشی وجود نداشت، شرایط به این میمانست که تیغ را داده باشند دست زنگی مست. آخر آدم وقتی علم را به شیوه علمی نیاموخته باشد، فارماکولوژی نداند، چطور میتواند کارش را درست انجام بدهد؟! . بله، من اولین خدمتی که کردم تهیه و چاپ کتابهای به روز در مورد بیهوشی بود. در تجدید چاپ کتابها هم به اطلاعات اولیه اکتفا نمیکردم و اطلاعات به روز را، در چاپهای بعدی وارد میکردم.
در مورد جزوههای چاپی خودم این جزوهها به مرور زمان با تجدید نظر و اصلاحات و اضافات لازم مورد تجدید چاپ قرار گرفتند. در عین حال جزوهای از من با عنوان «نصایح استاد» به چاپ رسید که چاپ های متعددی از آن به بازار آمد. در عین حال کار دیگر من در “زمینه بیهوشی کامل به روش داخل وریدی” بود. در زمینه تحقیقات و کارهای ابداعی ام بعداً صحبت می کنیم.در ضمن من روی پروژه های تحقیقی زیادی کار کرده ام که چون شرح آنها در کتاب خانم دکتر دهش آمده است لذا اصولا در اینجا وارد صحبت درباره آنها نمی شوم.
غیر از اینها من البته مطالب دیگری که مرتبط با بیهوشی نیست هم نوشتهام که از نظر خودم مهمترینشان کتابچهای به نام «اصلاح شیوه زندگی» است. در این کتابچه من این بحث را پیش میکشم که چه رژیم غذایی برای فرد مناسبتر است، خوردن چه مواد و غذاهایی سبب آسیب دیدن قلب میشود و در مورد مسائل مختلف نظیر پروتئینها، چربیها و غیره بحث میکنم. و البته در انتها به مخاطب رژیم غذایی سالمی را که مانع از ابتلاء وی به انواع بیماریها میشود پیشنهاد میکنم.
حالا من فقط دارم از جنبه فعالیت آموزشی صحبت میکنم و بعد کمکم به جنبههای دیگر هم خواهیم رسید.
در آن زمان بالاخره به من مقام دانشیاری دادند، و بعدها مدیر گروه و سرانجام استاد شدم. آنوقت اختیار کار افتاد دست من. آنوقت من هم برای روال جدید کار در بیهوشی دست به کار شدم. برای دستاندرکاران برنامه آموزش هفتگی، آموزش بالینی، برنامه چرخشی و تشکیل سمینارها را تدارک دیدم و به نظرم در این زمان بود که کمکم دوران شکوفایی بیهوشی شروع شد. البته در این زمان دانشگاههای دیگر هم وارد گود شدند، مثلاً دانشگاه ملی سابق در این حیطه به راه افتاد، دکتر مجیدی در آنجا بود و او گروه خوبی درست کرد که خوب هم کار میکردند. در اینجا باید از دکتر حسنی در دانشگاه علوم پزشکی ایران و دکتر قیامت در دانشگاه شهید بهشتی برای تلاش سازنده شان یاد کنم. کمی بعد قطار بیهوشی در شهرستانها به راه افتاد، برای مثال دکتر بردبار و دکتر رحیمی در اصفهان کارشان را شروع کردند، همینطور در تبریز توسط آقایان دکتر شاهگلی و دکتر فتحی اقداماتی صورت گرفت. بیمارستان نمازی شیراز جلوتر از سایر مراکز بود . در ضمن دکتر اسمعیلی سال های متمادی برای تکمیل بخش بیهوشی زحمت کشید . گرچه متقدمین قبل از ایشان کار را شروع کرده بودند. من در آن زمان از دیدن پیشرفتهای بیهوشی خیلی لذت میبردم و مدام در حال ترجمه و تألیف و کار کردن بودم. خوب، بعد که فهمیدم مقدار کافی اطلاعات پایهای را آماده کرده و در اختیار نیازمندانش گذاشتهام آن وقت رفتم سراغ کارهای شخصی خودم. مقالاتی نوشتم و تحقیقات و ابداعاتی در زمینه بیهوشی انجام دادم.
دکتر درودیان: لطفاً در مورد مقالاتی که از شما در نشریات خارج کشور چاپ شده توضیحاتی بفرمایید.
دکتر تشید: مقالههای بسیاری از من (۴۰ مقاله) در نشریات داخل و خارج کشور چاپ شده که البته در اینجا نه فرصت ذکر همه آنها هست و نه این کار ضرورتی دارد. اما یکی از مقالات مهم من که در بریتیش جورنال چاپ شد در مورد لولهای است موسوم به S-tube که من مبدع و سازنده آن بودم و حتی تا همین اواخر در اروپا نیز از آن استفاده میشد. این لوله در آلمان غربی آن زمان به صورت انبوه و تجاری تولید میشد و تولید انبوه آن قریب بیست سال در آلمان ادامه داشت. این لوله و اختراع آن در اداره ثبت اختراعات آلمان به ثبت رسید و به اسم لوله دانشگاه تهران معروف بود. این وسیله توسط شرکت Willy Rusch که بزرگترین شرکت سازنده وسایل لاستیکی و پلاستیکی در آلمان و آمریکا است به تولید انبوه رسید و موفقیت بی سابقه ای در اروپا کسب نمود بطوریکه در کلیه مراکز پزشکی اروپا از آن برای لوله گذاری استاندارد بینی استفاده می نمودند، این وسیله از سال ۱۳۴۶ به مدت ۲۰ سال در کاتالوگهای شرکت Willy Rusch گنجانیده شده بود. اختراع دیگری که به نظر خودم بسیار جالب و ارزنده بود لوله کاف دار دهانی – حلقی (CPT) می باشد.
دکتر درودیان: آیا اختراع این لوله به نام خود حضرتعالی به ثبت رسید؟
دکتر تشید: بله. در اداره ثبت شرکت ها و مالکیت صنعتی تحت شماره ۲۶۰۴۶ در تاریخ ۱۳۷۷/۱۰/۲۱ ثبت شده است. مطلبش هم در بریتیش جورنال چاپ شد. در ایران هم به همت شرکت سوپا به تولید انبوه رسید. البته مشابه انگلیسی این لوله هم هست. مزیت لوله من این است که نیازی به ورود به داخل تراشه ندارد و در موارد وجود ((راه هوایی دشوار)) امکاناتی را در اختیار ما قرار میدهد که به هیچوجه ما را با عوارض ناشی از لوله اندوتراکئال مواجه نمیکند، چون اصلاً وارد تراشه نمیشود ولاجرم در مواردی نیز که ما قادر به لولهگذاری برای مریض نیستیم بسیار کمک کننده است. در ثانی توجه داشته باشید که قیمت این لوله فقط ۱۷۰۰ تومان است حال آنکه لوله های انگلیسی LMA موجود در بازار که مشابه کار لوله اختراعی مرا انجام میدهند به قیمت یکصد هزار تومان به فروش میرسند. ما سالها با این لوله کار کردهایم حتی همین امروز که شما برای مصاحبه با من آمدید ما با این لوله کار کردیم و ثابت شده که این لوله عوارض لولههای ساخت انگلیس را ندارد، لولههای انگلیسی حجیماند ولاجرم به سختی میشود آنها را وارد گلوی بیمار کرد اما لوله ابداعی من لولهای نرم و نازک است و بنابراین تحمل آن برای بیمار بسیار راحتتر و بی عارضه تر است، بویژه در موقعیت لوله گذاری های دشوار و ناممکن. اما با وجود مزایای فراوان، این اختراع مورد استقبال همکاران چنانچه باید قرار نگرفت زیرا لوله جنس ایرانی بود و در مقابل رقیب گردن کلفتی نظیر ماسک لارنژه که انگلیسی بود قرار گرفت. همکاران ما هیچ گاه توجه نکردند که در موارد لوله گذاری های مشکل، این وسیله به مراتب کار سازتر از ماسک لارنژه است حال آنکه این حقیقت در بیمارستان مهر و در موارد متعددی برای ما به اثبات رسیده است. عارضه گلودرد که در لوله LMA انگلیسی است در لوله های ما اصولاً وجود ندارد.
دکتر درودیان: جناب استاد، ما مایل هستیم دوباره کمی به عقب برگردیم و در مورد فضای پرورش خانوادگی و خصوصی شما بشنویم؟ دلمان میخواهد بیشتر در مورد زندگی استاد در دوران کودکی و نوجوانی و خانواده و… بشنویم و بدانیم.
دکتر تشید: من در خیابان امیریه تهران و به طور مشخص در خیابان انصاری که خانه پدری من در آنجا بود به دنیا آمدم. مرحوم پدرم در مجلس شورای ملی وقت تقریباً سمت قاضی داشتند. در عین حال به کار انتشارات علاقمند بودند و مجلهای به نام «مجله تاریخی» نیز چاپ میکردند و شاید اصلاً پدر من بود که بذر علاقه به نوشتن و کار در این حیطه را درون من کاشت و پرورش داد.
دکتر درودیان: شاید بی لطف نباشد بپرسم که حضرتعالی در دوران تحصیل از جمله دانشآموزان به اصطلاح ((درسخوان)) بودید یا معمولی؟
دکتر تشید: نه، من در دوره تحصیلات مقدماتی و دبیرستانی دانشآموزی معمولی بودم. یعنی آنقدر درس میخواندم که از پس امتحانات برآیم و نمره قبولی بگیرم. تصادفاً در پایان دوره تحصیلات دبستانی شاگرد اول شدم. دوره تحصیلات دبیرستانی را در دبیرستان شرف به پایان رساندم.
دکتر درودیان:در محیط خانوادگی شما روشهای تربیتی مرسوم آن زمان مثلا تنبیه بدنی متداول بود؟
دکتر تشید: خیر. پدرم شش تا بچه داشت و خانه آنقدر شلوغ بود که نمیشد وقت زیادی را صرف همه آنها کرد. البته مرحوم پدرم خیلی دوست داشت که برادر بزرگم وارد حرفه پزشکی شود که متأسفانه به آرزویش نرسید چون برادرم در امتحانات کنکور قبول نشد.
دکتر درودیان: جنابعالی چه سالی وارد دانشگاه شدید؟
دکتر تشید: مهرماه ۱۳۲۵
دکتر درودیان: لطفاً کمی در مورد شرایط آموزش پزشکی در آن زمان برای ما توضیح بدهید.
دکتر تشید: در آن زمان استادان معدود و البته همگی شناخته شده بودند. بعضیهاشان هم آدمهای باسوادی بودند. اما مکالمه حضوری با استاد و گفت و شنود با وی رایج نبود. استاد میآمد و در کلاسهای شلوغ فقط درسش را میداد و میرفت. در آن زمان افرادی نظیر دکتر عزیزی، دکتر فرید، دکتر حبیبی، دکتر قریب، دکتر اقبال، دکتر صالح، دکتر میر، دکتر عدل، دکتر وکیلی و دکتر شمسا از جمله استادان فرهیخته و شناخته شده محسوب میشدند.
دکتر درودیان:برداشت شما از ((بیهوشی)) در زمان تحصیل در دانشکده پزشکی چه بود؟
دکتر تشید: آن موقع هنوز بیهوشی به مفهوم مدرن در ایران مرسوم نبود. فردی به نام «رستم خان» که اصلیتش روس بود در بیمارستان پهلوی سابق کنار دست جراح میایستاد و به بیمار قطره قطره اتر میداد. چند نفر هم دست و پای بیمار را نگه می داشتند که از تخت عمل سقوط نکند. این «رستمخان» اصلاً تحصیلات پزشکی نداشت حتی نرس هم نبود. به همین دلیل هم بود که وقتی من از آمریکا برگشتم از دیدن اوضاع نابسامان اینجا خیلی دلخور شدم، چون میدیدم هیچ نظام علمی و مدونی بر امور جاری نیست. آنهایی که وارد حیطه بیهوشی میشدند نه به علم روز مجهز بودند و نه کتابها و جزوات علمی به روز را در اختیار داشتند. یعنی به عبارت دیگر در اینجا بیهوشی اساساً علم نبود.
دکتر درودیان: اولین باری را که وارد اتاق عمل مجهز به دستگاه بیهوشی شدید به یاد دارید؟
دکتر تشید: این اتفاق در امریکا برای من افتاد.
دکتر درودیان: علاقه شما به بیهوشی از کجا شروع شد؟
دکتر تشید: من تا آن موقع که از کشورمان خارج نشده بودم چیزی در مورد بیهوشی مدرن نمیدانستم. اما در آمریکا که بودم رشتههای مختلف را بررسی کردم و بعد اینطور به نظرم رسید که بیهوشی رشته جدیدی است که به درد مملکت ما میخورد و این کشور به آن نیاز دارد. پس سعی کردم تمرکز خودم را صرف این رشته کنم و در آن به تبحر و کارآیی برسم.
دکتر درودیان: لطفاً از استادان و محیط تحصیل خود در آمریکا برای ما بفرمایید.
دکتر تشید: در نیویورک مدیکال کالج که بودم استادی به نام دکتر Fierro داشتیم. استاد دیگری هم داشتیم بنام دکتر Brace که دیابت داشت و پاهایش را قطع کرده بودند اما علیرغم وضعیت جسمانی خرابش استاد طراز اولی بود و اطلاعات خیلی خوبی داشت.اساتید دیگر علوم پایه تدریس می کردند.
دکتر درودیان: آن زمان در آمریکا از چه داروهایی برای بیهوشی استفاده میشد؟
دکتر تشید: اتر بود ، کلرور دتیل، نایتروس اکساید بود و کم کم استفاده از تیوپنتال رواج پیدا کرده بود.
دکتر درودیان: در دوره رزیدنتی خودتان همکار ایرانی نداشتید؟
دکتر تشید: خیر. من وقتی برگشتم تنها بودم. البته دو نفر دیگر هم که تحصیلکرده انگلستان بودند حضور داشتند منتها نیروی خود را صرف کار در بیمارستانهای خصوصی میکردند (که در آن زمان سخت طالب حضور متخصص بیهوشی بودند) لذا علاقمند به کار آکادمیک و پایهای در بیهوشی نبودند یعنی وقتش را نداشتند.
دکتر درودیان: دورانی که از آن حرف میزنیم یعنی دوران رزیدنتی شما ، مصادف با تحولات حاد سیاسی در ایران و حضور و سرانجام سرنگونی دکتر مصدق در سیاست ایران است. آیا حضرتعالی هرگز گرایشهای سیاسی مشخصی داشتهاید؟
دکتر تشید: خیر. من همیشه غرق در کار خود و سرگرم به تحقیق، ترجمه و تألیف و آموزش بودم.
[در این بخش از مصاحبه دکتر درودیان عکسی قدیمی شخصی را در اختیار استاد تشید قرار دادند و نظر ایشان را در مورد عکس و صاحب آن جویا شدند. استاد تشید با لبخندی تلخ و نوعی تأثر انسانی ملموس در پاسخ چنین گفتند:]
دکتر تشید: این آقای فاریگر/ Foregger است، همان کسی که اختراع مرا از من دزدید و به نام دیگری به ثبت رساند. یهودی بود و از آلمان اخراجش کرده بودند.
دکتر درودیان: البته ایشان در ۱۳۳۸ شمسی فوت کردند و حضرتعالی در آن زمان در ایران تشریف داشتید، آیا در این مدت درصد پیگیری ماجرا برنیامدید؟
دکتر تشید: من طرح خودم را از سر جوانی و صداقت در اختیار وی قرار دادم و او به من قول داده بود که آن را به اسم من تولید کند. بعد من برگشتم ایران و منتظر شدم و آن وقت بعد از گذشت یک سال دریافتم که طرح من به اسم دو نفر آمریکایی چاپ شده است. در واقع فاریگر آن را به نام کمپانی خودش به ثبت رسانده بود. یادم است من تا مدتها مرتب پیش او میرفتم و او هر بار قول چاپ و ساخت طرح مرا به من میداد اما در عمل اختراع مرا از من دزدید، شاید چون میدانست که اگر آن را به اسم افراد آمریکایی به ثبت برساند فروش بهتری خواهند داشت.تلاش من برای تماس گرفتن با وکیل ایشان بی ثمر بود.
دکتر درودیان: حالا از پی گذشت اینهمه سال چه احساسی نسبت به آقای فاریگر دارید؟
دکتر تشید: هنوز هم بعد از نماز، از خدا میخواهم او را بفرستد به جهنم، چون او اختراع مرا از من دزدید. او بارها مرا به محل کارخانهاش کشید تا اختراع خودم را برایش شرح بدهم و بعد که از چند و چون موضوع سر درآورد آن را دزدید و به خاطر پول، به اسم دیگران ثبت کرد. او میدانست که اگر اسم مخترع آمریکایی باشد اختراع فروش بهتری خواهد داشت تا اگر به اسم یک ایرانی ناشناخته روانه بازار بشود. شهرت ایشان در ساخت اولین دستگاه بیهوشی با فلوتر آبی بود برای گاز اکسیژن ، نایتروس اکساید و تبخیرکننده اتر.
دکتر درودیان: در بازگشت شما به ایران چند نفر به عنوان متخصص در حیطه بیهوشی کار میکردند؟
دکتر تشید: دو نفر بودند که البته تعدادی رزیدنت هم گرفته بودند و به آنها کمی کار یاد میدادند و آنها روانه بازار کار میشدند.
دکتر درودیان: چرا پس از اتمام دوره رزیدنتی در امریکا نماندید؟
دکتر تشید: من به خانوادهام بسیار علاقه داشتم و پدرم هم خیلی اصرار داشت تا من برگردم. ولی حالا هم وقتی به زندگیام فکر میکنم میبینم ایران را بیشتر دوست دارم.
دکتر درودیان: یعنی حتی حالا هم اگر در موقعیت گذشته قرار بگیرید، ایران را ترجیح میدهید؟
دکتر تشید: بیشتر تربیت من در ایران گذشته بود. من سه پسر دارم که هر سه از جوانی ساکن آمریکا هستند. یکیشان مهندس است، دیگری چشم پزشک متخصص ته چشم و سومی متخصص کامپیوتر. آنها با خانوادههاشان در آمریکا زندگی میکنند و راضی نیستند از آنجا دل بکنند، همانجور که من هم نمیتوانم از اینجا دل بکنم.
دکتر درودیان: استاد، شما در دوره رزیدنتی ازدواج کردید؟
دکتر تشید: نه، من پس از بازگشت به ایران ازدواج کردم. پدر همسرم هم پزشک بود، از خانواده مشهور شمسا که در میان آنها پزشکان طراز اول زیادی هست، در واقع در شجرنامه آنها هفت پشت پزشک یا پزشک مجاز ثبت شده است.
دکتر درودیان: آیا شما در اوقات مسافرت به آمریکا به محیط دوران رزیدنتی خودتان سر میزنید؟
دکتر تشید: خیر، من سالهاست که دیگر به آمریکا نرفتهام. بچههایم با خانواده میآیند اینجا و ما همدیگر را میبینیم.
دکتر درودیان: برگردیم به یکی از مباحث قبلی. شما وقتی به ایران برگشتد چه موضوعی بیشتر از همه فکرتان را مشغول میکرد و اصلاح چه کاری را در اولویت میدیدید؟ یادم است فرمودید در ابتدا آموزش رزیدنتها در سطح مطلوبی نبود؟
دکتر تشید: بله، همانطور که گفتم نابسامانی و غیر علمی بودن بیهوشی مشغله اصلی ذهن من بود. رزیدنتهای مورد اشاره را هم میفرستادیم به بیمارستانهای تخصصی نظیر قلب، پلاستیک و کودکان و مامایی زنان تا در آنجا مسایل پایهای را به صورت عملی یاد بگیرند. دو سال کار میکردند و بعد تخصص میگرفتند. آن وقت آنها را برای به روز شدن معلومات علمی میفرستادیم انگلستان یا آلمان تا خودشان را از لحاظ نظری و عملی ارتقاء بدهند و برگردند. خود من هم مسافرتهای کوتاهی به مراکز بازآموزی پیشرو برای بروز کردن اطلاعات خود انجام می دادم.
دکتر درودیان: شما چه سالی مدیر گروه شدید؟
دکتر تشید: ۱۳۴۹. البته من در تمام آن دوره مشغول ترجمه و تألیف بودم و در فاصله ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۹ کتابها و مقالات بسیاری نوشتم و ترجمه کردم.
دکتر درودیان: هیچکدام از همدورههای شما از آمریکا فارغ التحصیل شده بودند؟
دکتر تشید: خیر. من اولین کسی بودم که از آمریکا میآمدم، دو نفر دیگر هم البته قبل از من بودند که از انگلیس برگشته بودند.
دکتر درودیان: انگار دکتر جهانشاه صالح یک فرانسوی را با خودشان آورده بودند که البته متخصص بیهوشی هم نبودند؟
دکتر تشید: او را پروفسور عدل آورده بود. اسمش آقای Boue بود که در بیمارستان سینا برای پروفسور عدل بیهوشی میداد. دستگاهی هم با خودش آورده بود که فقط برای کارهای پروفسور عدل از آن استفاده میکرد، کسی هم چیزی از این آقای Boue یاد نگرفت. خود من هم هیچ ارتباطی با این فرد نداشتم.
دکتر درودیان: پس حضرتعالی از سال ۴۹ به بعد بود که برنامههای مورد نظر خودتان را به مرحله اجرا گذاشتید؟
دکتر تشید: بله، برنامههای هفتگی دورهای برای آموزش گذاشتیم، حتی این شرط را اجباری کردیم که اگر فردی برای طی یک دوره یکساله آموزش تئوری و عملی به یکی از دانشگاههای معتبر خارجی نرود به مقام استادیاری ارتقاء پیدا نمیکند همینطور از استادیاری به دانشیاری. بیشتر افراد را هم برای طی این دورهها به انگلستان میفرستادیم.
دکتر درودیان: استخدام متخصصین بیهوشی بعنوان عضو هیأت علمی در زمان شما صورت گرفت؟
دکتر تشید: حدود ۸ استادیار بیهوشی در زمان من استخدام شدند که فعلاً همگی در سمت استادی – دانشیاری میباشند و چند نفر هم مشمول باز نشستگی شدهاند.
دکتر درودیان: در زمان برگشت شما به ایران برخورد جراحان با متخصصان بیهوشی چگونه بود؟
دکتر تشید: راستش جراحها متخصصان بیهوشی را به زحمت به عنوان متخصص میپذیرفتند. بیهوشی به نظر آنها یک تخصص درجه دو بود مخصوصاً پیش از اینکه من فعالیتهایم را در راستای ارتقاء بیهوشی انجام بدهم این رویه سخت جاری بود.
دکتر درودیان: از جراحان معروفی که با آنان کار کردهاید کدامها را به خاطر دارید؟
دکتر تشید: یکیشان دکتر هاشمیان بودند که مدت بیست و شش سال با هم کار کردیم و به تازگی فوت کردهاند. تحصیل کرده انگلستان بودند. دکتر هاشمیان جراح برجسته ای بود و مکتب جدیدی در جراحی نو بنا نهاد. یکی دیگر دکتر اسکویی بود که ایشان هم فوت کردهاند. دکتر مجد، دکتر ولی زاده هم همینطور. همگی زیر دست دکتر هاشمیان تربیت شده بودند. آقای دکتر عطری هم اکنون جزء جراحان مشهور هستند.با آقای دکتر کاظمی که از آمریکا آمده بودند ابتدا روی سگ و سپس روی انسان جراحی قلب و جراحی به کمک هیپوترمی را شروع کردیم.
دکتر درودیان: آیا حضرتعالی اطلاع دارید که تا مقطع انقلاب ۵۷ ما چند نفر متخصص بیهوشی داشتیم.
دکتر تشید: آمار دقیقی در این زمینه ندارم که بخواهم عرضه کنم.
دکتر درودیان: در زمان انقلاب و بعد از آن عدهای از متخصصان بیهوشی از کشور رفتند و دیگر برنگشتند. به نظر شما انقلاب و تبعات آن چه تأثیری روی کیفیت رشته بیهوشی داشت؟
دکتر تشید: راستش من تا آنجا که میدانم بعد از انقلاب هیچکس از خارج به ایران برنگشت و متخصصان بیهوشی بیشتر در خود کشور تحصیل کردند و تربیت شدند. یعنی متخصصان بعد از انقلاب بیشتر محصول فرآیند آموزشی داخل کشور بودهاند
دکتر درودیان: در مقطع انقلاب فرهنگی و تعطیل دانشگاهها شما هنوز در دانشگاه تشریف داشتید، اوضاع پدید آمده وتبعات جنگ چه تأثیری روی کار شما داشت؟
دکتر تشید: تبعات جنگ روی برنامه هائی که میخواستم انجامشان بدهم بسیار مأیوس کننده و ناگوار بود. مجلات علمی دیگر به تهران نمیرسید. سخنرانان نامی به ایران نمیآمدند. مسافرت علمی افراد گروه که قرار بود هر ۴ سال یکبار انجام شود به کلی تعطیل شد. همکاران پی در پی روانه پشت جبهه میشدند سالها طول کشید تا از تبعات این جنگ تحمیلی رهائی یابیم.
دکتر درودیان: نقش همسرتان را در فعالیت های پزشکی خودتان و مدیریت خانواده چگونه ارزشیابی میکنید؟
دکتر تشید: سئوال بسیار بجایی را مطرح کردید زیرا به من این شانس را میدهد که از همسرم خانم لیلا شمسا از صمیم قلب تشکر و سپاسگزاری کنم بخاطر سالهای پر از زحمت و مرارت. سالهایی که گرفتاری های گروه، تحقیقات و انتشاراتم تمام اوقات من را پر می کرد و حتی ساعتی برای پرداختن به کار و تحصیل بچه ها فرصت نداشتم. خاطرم هست یکبار بچهها گفته بودند کی این مشق بابا تمام می شود! ولی همسرم با از خود گذشتگی و دل کندن از علایق جوانی نظیر میهمانی و مسافرت رفتن و غیره تمام هم و غم خود را مصروف سرپرستی سالهای حساس تحصیل بچه ها میکردند. خوشبختانه زحمات ایشان هم اکنون به بار نشسته و بچهها تحصیلات عالی و کارهای خوب پیدا کردهاند. باری من ۳ پسر دارم که هر ۳ عروسی کرده اند ۳ عروس خوب ایرانی دارم که برایمان ۳ نوه دوست داشتنی آوردهاند که آنها هم هر ۳ پسر هستند!!
دکتر درودیان: اما شما هنوز محیط کار دانشگاهی را بیشتر دوست دارید؟
دکتر تشید: بله. در دانشگاه آدم بعد از سی سال خدمت بازنشسته میشود و من ۳۷ سال در آنجا دوام آوردم. ولی بعد محیط دانشگاه جوری شد که دیگر دوست نداشتم. چندین بار تقاضای بازنشستگی دادم و درست سر کار هم نمیرفتم تا اینکه بالاخره با بازنشستگی من موافقت شد.
دکتر درودیان: همسرتان با کار سخت شما در محیط دانشگاه چالش و گلهای نداشتند؟
دکتر تشید: همسر من خود از خانوادهای میآید که در میان اعضاء آن پزشکان معروف زیادی دیده میشود. پدر همسرم خودش پزشک بود. اصلاً در این خانواده از چند نسل قبل پزشک دیده میشود، از زمان وجود پزشک مجاز و همچنین در دوره دارالفنون. عکس ۱ نفر از اعضاء پزشک این خانواده را در موزه لندن دیدهاند. بنابراین همسر من از ابتدا با مشغلهها و مسؤولیتهای شاق حرفه پزشکی آشنا بودهاند و ایشان با درک همین مسأله تمام مسؤولیتهای زندگی در محیط درون خانواده را بر عهده گرفتند و هرگز کلامی از گله و شکایت بر زبان نیاوردند.
دکتر درودیان: محیط بیهوشی پر از استرس است. آیا حضرتعالی هرگز استرسهای محیط کار را به خانه منتقل میکنید؟
دکتر تشید: خیر. من در محیط خانه هرگز در مورد بیهوشی و همکارانم حرف نمیزنم و اختلافات و تشنجات خارج را بخانه نمیبرم.
دکتر درودیان: در دورههای اخیر ما کمتر شما را در مجامع عمومی بیهوشی ملاقات میکنیم؟ علتش خستگی است یا نداشتن وقت یا…؟
دکتر تشید: من اکنون ۸۲ ساله هستم و جراحیهای خطیری را پشت سر گذاشتهام و فکر میکنم کم کم دارم از رده خارج میشوم. الان نسل جدیدی روی کار آمده که به روزتر هستند. البته من هنوز تلاش میکنم اما با این حال باز هم از جریانات روز بیهوشی عقب میمانم. من تا چند وقت پیش هم در مجامع شرکت میکردم و حتی مقاله هم میفرستادم.
دکتر درودیان: استاد نظرتان در مورد تغییرات جدید بیهوشی و داروهای نوین چیست؟
دکتر تشید: به نظر من خوب و ضروری است که آدم همیشه در جریان تحولات و تغییرات روز باشد و روشها و داروهای تازه را آزمایش کند. اما در این راستا فرد نباید تحت تأثیر تبلیغات تجاری قرار بگیرد. واقع امر این است که علیرغم تولید اینهمه داروهای جدید هنوز فرق چندانی با هالوتان به چشم نمیخورد. داروهای استنشاقی پنج نسل عوض کرده است و مرتباً قیمت آن ها افزایش یافته است! اما به راستی تفاوتهای کیفی آنها با مثلاً هالوتان چقدر است؟ من هنوز در برخی بیهوشیهای خاص خودم از هالوتان استفاده میکنم. به نظر من در مورد کمپلیکاسیونهای هالوتان در ایران اغراق و گزافهگویی زیاد میشود. ما در ایران از هالوتان زیاد استفاده کردهایم اما عوارض ایجاد شده واقعاً کم و انگشتشمار بوده است. اما با وجود این من قبول دارم که باید به روز بود و از روشها و داروهای جدید بهره برد. من بویژه به داروهای جدید داخل وریدی چه نورولپتیک نظر میدازولام، چه خواب آور نظیر پروپوفل و چه ضد درد نظیر فنتانیل و رمی فنتانیل علاقه بسیار دارم و دستگاه تزریق مداوم مدرج را دوست دارم.
دکتر درودیان: استاد شما که به مدت نیم قرن ناظر و شاهد تحولات بیهوشی بوده اید ممکن است بفرمائید بزرگترین تحول چگونه و از چه زمانی اتفاق افتاد؟
دکتر تشید: سئوال خوبی است هر چند ممکن است از مصاحبه فاصله بگیریم بهرحال باعث میشود که من نفسی تازه کنم!
هدف ما از بیهوشی از بین بردن درد و حافظه می باشد. شروع بیهوشی با داروهای استنشاقی بوده است به عبارت دیگر می بایستی میلیون ها نورون را در کل مغز تخدیر نمائیم که این خود بر سمیت و عوارض بیهوشی اضافه میکرد. تحول عمده در بیهوشی زمانی رخ داد که توجه ما به سوی رسپتورهای درد و حافظه کشیده شد. می دانیم که این رسپتورها تنها بخش ناچیزی از مغز را در اختیار دارند درست نظیر جزایر قناری که در کنار اقیانوس اطلس قرار دارند! آنچه در بیهوشی مورد نیازست بلوکه کردن همین رسپتورهای درد و حافظه است که به راحتی با تجویز داروهای آنالژزیک، نورولپتیک انجام پذیر می باشد. می دانیم که پدیده بی دردی و بی حافظگی هر دو تابع قانون “همه یا هیچ” می باشد واین هر دو در STAGE اول بیهوشی زایل می شوند لذا اگر به دادن دارو ادامه دهیم، بر شدت بیدردی اضافه نمی شود فقط ممکن است بر طول مدت بیدردی بیافزاید. وقتی به این اصل بیهوشی رسپتوری رسیدیم آنوقت سیل داروهای آنالژزیک و نورولپتیک نظیر فنتانیل ها، رمی فنتانیل، فنوتیازین ها و بنزودیازپاین ها به بازار سرازیر شد که خوشبختانه تقریباً برای همگی آنها هم آنتاگونیست مؤثر عرضه شده است ولی در بیشتر مواقع سرعت اثر و سرعت دفع این داروها موردی برای مصرف آنتاگونیست باقی نمی گذارد. کاربرد دستگاه تزریق مدرج مداوم این پدیده را تسهیل می کند. ملاحظه میشود که در بیهوشی مدرن ما فقط در STAGE اول بیهوشی قرار می گیریم که طبق جدول گدل شامل بی دردی و بی حافظگی می باشد.
نگارنده پیشنهاد یک پلان چهارم نیز کرده و آن پلان خواب است که این خواب با خوابی که در جدول گدل در STAGE های ۲ و ۳ گنجانیده شده متفاوت است. زیرا در مقاطع بالای بیهوشی پیدایش خواب مقارن با تقلا و حرکات شدید و طغیان رفلکس های کلی بدن و تنفس می باشد، ولی خواب پلان ۴ (STAGE۱) نگارنده خوابی است با ارامش کامل که با کم کردن تزریق خواب آور نظیر پروپوفول، بسرعت بیمار بیدار میشود. در این پلان ۴ پیشنهادی نگارنده، بیمار دیگر با ما مکالمه نمی کند و این وجه تشخیص این پلان است.
در ایران ما تقریباً از ۱۵ سال قبل با بیهوشی کامل داخل وریدی (TIVA) آشنا شده ایم و به آن عمل می کنیم و کاربرد دستگاه های مانیتورینگ اطمینان این روش را تکمیل می کند. بیماران به سرعت هوش و حواس خود را بطور کامل باز یافته و خوش و خرم خیلی زود بیمارستان یا کلینیک روزانه را ترک می گویند. اگر بخواهم جراحی های ماژور انجام دهیم در همین عمق بیهوشی به بیمار یک دوز کامل شل کننده عضلانی هم میدهیم. میدانیم که امروزه طیف وسیعی از شل کنندهها در اختیار ما قرار دارد که به آسانی در پایان عمل قابل برگشت میباشد.
دکتر درودیان: نظر شما در مورد تشکیلات صنفی ایجاد شده برای متخصصان بیهوشی چیست؟
دکتر تشید: من در گذشته در این مجامع بودم و به سهم خودم فعالیت میکردم ولی بعد به این نتیجه رسیدم که این مجامع به نوعی دارند آلت دست یک عده میشوند و امور را به سمت منافع یک عده خاص سوق میدهند. این بود که من پای خودم را کنار کشیدم و از گود خارج شدم. اما امروزه حتم دارم افراد صالح در رأس انجمن قرار دارند.
دکتر درودیان: به نظر شما چه عواملی سبب افت منزلت بیهوشی میشود؟
دکتر تشید: شاید من اشتباه میکنم و با همه دستاندرکاران و متخصصان بیهوشی در حال حاضر آشنا نباشم، اما فکر میکنم علاقه به مطالعه و آموزش در حیطه بیهوشی کم شده است. که یک علت آن نداشتن انگیزه و فقدان سیاست تشویق – توبیخ است. نگه نداشتن حرمت اساتید بازنشسته و ریش سفیدان پیش کسوت باعث شکست و ذلیل شدن علم و تحقیق دراین کشور شده است.
دکتر درودیان: از نظر جنبههای مالی قضیه را چطور میبینید؟
دکتر تشید: به گمانم همین جنبه مالی و تبعات آن است که باعث گمراهی متخصصان بیهوشی شده و آنها را از مسیر اصلی حرفهشان منحرف کرده است. در دوره مدیر گروهی خود من پشت سر گذاشتن دورههای آموزش نظری و عملی در خارج کشور اجباری بود. افراد میرفتند و با خون تازهای برای کار و خدمت برمیگشتند. دلیل خروج خود من از انجمن بیهوشی این بود که پیشنهاد دادم آنهایی که خودشان دو سه بیمارستان را زیر دستشان دارند بیایند و دست رفقای بیکار خودشان را بگیرند، اما نظر من مورد قبول قرار نگرفت، من هم قید حضور در انجمن را زدم و آمدم بیرون. هنوز هم شاهد هستیم که یک نفر متخصص چند بیمارستان خصوصی را تحت پوشش خود دارد و حال آنکه خیلی از متخصصان یا بیکاراند یا به اجبار زیر دست آنها کار میکنند.
دکتر درودیان: آیا در مقام مقایسه با گذشته ، شما فکر میکنید متخصصان بیهوشی از جهت مالی به جایگاهی که مستحق آن می باشند رسیدهاند؟
دکتر تشید: من در این مورد اطلاع دقیق ندارم. اگر مقصود شما دانشگاه باشد باید بگویم در دورهای که ما استاد با پیشینه ۳۷ ساله بودیم چیزی حدود یکصدهزار تومان حقوق میگرفتیم، اگر ما کار جانبی نداشته باشیم خرج مایحتاج روزمره خودمان و شارژ خانهمان را هم نمیتوانیم بدهیم.آیا انصاف است که ما در این سن و سال هنوز کار بکنیم؟!
دکتر درودیان: به نظر شما اشکال کار در کجاست؟
دکتر تشید: اشکال در ساز و کار کلان مملکتی است. مدیریت کار آمد و درک درست از موضوعات وجود ندارد.
دکتر درودیان: ما در بیهوشی با این مسأله مواجه هستیم که متخصصان این رشته خلاف دیگر رشتههای پزشکی نمیتوانند مثلاً بروند و مطب بزنند. شما در زمان تصدی خود ایرادی در این زمینه نمیدیدید که بخواهید تغییری در آن ایجاد کنید؟
دکتر تشید: عرض کردم که تلاش من مصروف بر این بود که بتوانم از این رویه که مثلاً یک نفر چند بیمارستان را زیر دست داشته باشد و دیگران بیکار باشند جلوگیری کنم، که در این زمینه توفیقی به دست نیاوردم وپای خودم را از قضیه بیرون کشیدم. گمان میکنم برخی از متخصصان بیهوشی برای خودشان کلینیک درد راه انداخته اند اما از میزان موفقیت اینان خبری ندارم.
دکتر درودیان: استاد، نظر شما راجع به آینده بیهوشی در ایران چیست؟
دکتر تشید: بیهوشی در ایران پیشرفت زیادی داشته است چرا که جراحی نیز پیشرفت داشته و این دو رشته مجبور هستند که همپای هم به رشد و پیشرفت ادامه دهند. حالا ما در کشورمان استادان بسیار زبردستی داریم که حضور آنها سبب رشد و پیشرفت این رشته میشود.
دکتر درودیان: اجازه دهید باز هم برگردیم به تاریخ بیهوشی در ایران و نامهایی که در این حیطه مطرح بودهاند؟
دکتر تشید: من در این مورد چند اسم به یاد دارم که خلاصهوار دربارهشان حرف میزنم. یکیشان دکتر امانپور بود که حالا فوت کرده است. او هم کار خصوصی میکرد. در شهربانی اشتغال داشت و از پزشکان قدیمی بود. به نظر من روش کارش درست نبود اما زحمت میکشید و وقت و بیوقت اگر نیاز بود میرفت سراغ مریض. آن موقع صد تومان بابت هر بیهوشی اجرت میدادند. فکرش را بکنید! بابت صد تومان خواب و راحتی را میگذاشت و میرفت سراغ کار. دکتر مرتضوی بود که خیلی آدم باسوادی بود و سعی میکرد علم و آگاهی خودش را به روز نگه دارد. ایشان البته با دکتر فر تهران را بین خودشان تقسیم کرده بودند و از نظر تحصیلی همدوره بودند. نمیدانم حالا زنده است یا فوت کرده. دکتر فر البته جدا از بیهوشی در کارهای دیگر هم دست داشت کارهایی که هیچ ربطی به بیهوشی نداشتند اما دکتر مرتضوی چنین خصلتهایی نداشت، از لحاظ آکادمیک بهتر بود و دلش میخواست به روز باشد.
اولین رزیدنتها در سال ۳۹ سه نفر بودند به نامهای دکتر اکبری، دکتر ارجمندی و دکتر راستین.بعد از انقلاب دکتر راستین به جرم فعالیت های غیرقانونی اعدام شد .
دکتر درودیان: انگار شما و دکتر فر دو جریان جداگانه را هدایت میکردید، یک گروه زیر نظر شما فعالیت میکرد یک گروه زیر نظر دکتر فر؟
دکتر تشید: خیر، تا زمانی که دکتر فر بود نمیگذاشت سررشته کارها دست کس دیگری بیفتد. ایشان گفته بودند تهران مونوپل من است! اما بعد از بازنشستگی ایشان سررشته اوضاع افتاد دست من. حدود سال ۴۹ بود که من مدیر گروه شدم و فعالیتهایم را برای پر کردن خلاءهای موجود در بیهوشی پی گرفتم.
دکتر درودیان: از متخصصان قدیمی بگویید
دکتر تشید: در این زمینه از دکتر حسین امامی و دکتر مصطفوی بگویم که از آمریکا آمده بودند. دکتر اقدمی و خانم دکتر تمدن اینجا بودند و بعد به آمریکا رفتند. آقای دکتر صفائی نائینی به کانادا رفته و در جائی نزدیک قطب شمال کار بیهوشی می کردند. دکتر بانکی بود که تا آنجا که من اطلاع دارم حالا مؤبد زرتشتیان در آمریکا است. دکتر فتوحی و دکتر قدرتی هم از آمریکا آمده بودند اما خیلی زود جذب بخش خصوصی شدند. دکتر دلیری، دکتر عناویم و دکتر کاظمیان از رزیدنتهای خوب ما بودند.
دکتر درودیان: در زمینه داروها ، آیا در حال حاضر شما به ترکیب چند داروی وریدی جهت بیهوشی که زمانی بسیار متداول بود اعتقاد دارید؟
دکتر تشید: راستش در آن سالهای دور Lytic Cocktail برای بیهوشی داخل وریدی کمک خوبی بود. دستکم ما از آن خیلی استفاده میکردیم. این تکنیک را ما از فرانسویها گرفتیم که در جنگهای شرق دور از آن استفاده میکردند و از آنجا که برای انجامش دستگاه لازم نبود خیلی ساده مورد استفاده قرار میگرفت اما چون طولانی اثر بود کم کم جایش را به داروهای دیگر داد. حالا هم از بیهوشی داخل وریدی استفاده میشود اما داروهای مورد استفاده سریعالاثرتراند.
دکتر درودیان: جناب استاد، آیا نامگذاری PETHIZOCIN از شما بود، تا کی از آن استفاده میکردید و آیا عوارض خاصی نشان نداد؟
دکتر تشید: بله، من با خاصیت آنتاگونیستی برخی آنالژزیک ها (پنتازوسین یا تالوین) این فرمول را ساختم. در زمان مدیر گروهی من از آن استفاده میکردیم. برای زایمانها ،اگر به موقع داده میشد کمتر از سایر نارکوتیک ها به نوزاد دپرسیون تنفسی می داد اما اگر نزدیک به زایمان داده میشد مقداری دپرسیون نوزاد ایجاد میکرد.
دکتر درودیان: استاد برای نسل جوان بیهوشی چه توصیههایی دارند؟
دکتر تشید: من توصیه میکنم کتابهای جدید را بخوانند، ببینند دیگران کجا هستند و ما کجا! حداکثر هر چهار سال یک بار برای آموزش به مراکز پیشرفته دنیا بروند. ما نباید تعصب داشته باشیم و باید برویم و چیز یاد بگیریم. اگر این کار را نکنیم در جا میزنیم و از قافله عقب میمانیم. از طرف دیگر من اعتقاد دارم در آینده دستگاههایی ساخته خواهد شد که تمام فرآیند بیهوشی را به صورت خودکار و بدون دخالت نیروی انسانی انجام خواهند داد.
دکتر درودیان: علایق شما غیر از پزشکی معطوف به چه چیزهایی است؟
دکتر تشید: من مطالعه را دوست دارم و هنوز هم به طور مرتب میخوانم اما خوب، چشمهایم دیگر چندان مرا یاری نمیکنند ولی به موزیک بویژه از نوع کلاسیک آن سخت علاقمندم. سابقاً شنا و در حال حاضر پیاده روی ورزش مورد علاقه من است.
دکتر درودیان: استاد تشید، اجازه میخواهم جمعبندی شما را در مورد زندگی شخصی و کاری خودتان بدانم؟
دکتر تشید: فکر میکنم من آدمی هستم که جوانیام را به بطالت و بیهودگی نگذراندم. کارهایی برای بهبود و ارتقاء بیهوشی و جراحی انجام دادم و توانستم بیهوشی را در ایران از حد صفر به نقطه قابل قبولی برسانم. حالا این روند دارد تکمیل میشود و رشد میکند.
دکتر درودیان: ما در بیهوشی ، در نگاه کلی با دو مکتب انگلیسی و آمریکایی مواجهیم. حضرتعالی خود پرورش یافته مکتب آمریکایی هستید اما اینطور به نظر میرسد که به مکتب انگلیسی تمایل و گرایش بیشتری دارید؟
دکتر تشید: در آمریکا اختلاف سطح علمی و تجربی در مراکز مختلف بسیار زیاد است. در بعضی مراکز استادان و جراحان بسیار زبده و حرفهای به کار مشغولاند اما در برخی مراکز روال برعکس است. در انگلیس اینگونه نیست و یکدستی در مراکز مختلف بسیار چشمگیر است. در انگلیس اجازه نمیدهند که در مراکز مختلف سطوح علمی و تجربی دچار نقیصه اختلاف سطحهای فاحش بشود.
دکتر درودیان: شما رزیدنتهای زیادی تربیت کردهاید، لطفاً چند نفر از آنها را نام ببرید؟
دکتر تشید: من همه شاگردهایم را دوست داشتهام و سعی کردهام همگی خوب آموزش ببینند و رشد کنند در این زمینه افراد برجسته ای که هنوز نامشان را در خاطر دارم عبارتند از: آقای دکتر بهینا، خانم دکتر دهش، خانم دکتر سمیعیان، خانم دکتر آگاه، خانم دکترفرخ نیا، خانم دکتر فرد، آقای دکتر روغنی، خانم دکتر خاکسار، خانم دکتر قاسمی، آقای دکتر شاهگلی، آقای دکتر جواد زاده، آقای دکتر صمیمی، آقای دکتر مهاجر، آقای دکتر ناعمی، آقای دکتر کیمیاوی، خانم دکتر یزدانیان ، مرحوم دکتر خزیمه و ….
دکتر درودیان: در زمینه ((تولید علم)) در ایران در حیطه بیهوشی چه نظری دارید؟
دکتر تشید: راستش ما بنا به عادت ، خارجیها را بیشتر قبول داریم. در مملکت ما کار کردن سخت است. مثلاً خود من آمدم مرحله اول بیهوشی را برایش پلان ۴ تعریف کردم. حتی مقالهای در موردش نوشتم و چاپ کردم اما کسی به قضیه توجه نکرد. در نتیجه موفق نشدم که حاصل تلاش خودم را جا بیندازم. در مورد لوله کاف دار دهانی – حلقی همین جریان تکرار شد.
دکتر درودیان: علت این رویکرد را چه میبینید؟
دکتر تشید: به نظر میرسد که ما به نیروی خلاقه خودمان اعتقاد نداریم و فکر نمیکنیم که ممکن است از بطن خود ما کار درست و حسابی انجام بشود. ما به نوعی خارجی پرست هستیم. نداشتن انگیزه و یکسان بودن دوغ و دوشاب دلایل دیگر این رکود علمی است.
دکتر درودیان: به نظر شما آیا این روند پایدار است یا تغییر خواهد کرد؟
دکتر تشید: من فکر میکنم این روند تغییر خواهد کرد. یعنی به این موضوع امیدوارم. فعلاً جنبههای مادی ، موضوع را تحت تأثیر قرار دادهاند و بر جنبه های مطرح علمی غلبه کردهاند. اکنون شاهد هستیم که همه دنبال راه انداختن مراکز بیمارستانی و پزشکی و گروه های خصوصی هستند و پیگیران جنبه علمی ماجرا انگشت شمارند.
دکتر درودیان: آیا شما هنوز هم با استرسهای معمول دوران رزیدنتی خود را مواجه می بینید؟
دکتر تشید: خیر. امروزه به دلیل پیشرفتهای متعدد در بیهوشی در مجموع استرس دیگر به اندازه سابق وجود ندارد. چون ما در مواقع بحرانی راهحلهای جایگزین زیادی در اختیار داریم.
دکتر درودیان: نظرتان در مورد روشهای متداول ((طب جایگزین)) مثل طب سوزنی و امثالهم چیست؟
دکتر تشید: نمیشود منکر وجود و تأثیر این قبیل روشها شد اما در مجموع میتوان گفت که طب سنتی در مورد بسیاری از موارد جواب نمیدهد، اما وقتی به مریضی که روی تخت دراز کشیده پروپوفول میزنی بدون استثناء میخوابد. من خودم برای مثلاً بعضی ناراحتیهای گوارشی از جوشاندههای تجویزی طب سنتی استفاده میکنم ولی طب سنتی در زمینههایی مثل بیهوشی خریدار و قابلیت چندانی ندارد و فقط در مورد درمان دردهای مزمن موفقیتهائی کسب کرده است.
دکتر درودیان: بدترین خاطره دوران زندگی خود که هنوز در ذهنتان نقش بسته است مربوط به کدام رویداد میشود؟
دکتر تشید: بدترین خاطره من همان قضیه مربوط به والو اختراعی من در آمریکا و سوءاستفاده آن آقای «فاریگر» است. او طرح مرا که در آن موقع دانشجویی با هزار آرمان و آرزو بودم دزدید.
دکتر درودیان: برای ختم کلام مطلبی دارید که بفرمائید؟
دکتر تشید: بله، باید بگویم که در این سالهای پیری و کهولت با دغدغه های زندگی و سلامتی شکننده ام تنها یک دلخوشی دارم و آن بیاد آوردن کارها، خدمات و افتخاراتی است که در جوانی کسب نموده ام. این خاطره ها درد و محنت پیری را از خاطرم می زداید و به من لذت فراوانی می بخشد از آن جهت که فکر می کنم جوانی خودم را برای باطل یا بخاطر کسب مادیات به هدر نداده ام. توصیه من به جوانها این است که مقداری از هم و غم خود را برای خدمت بگذارند که توشه خوبی برای ایام پیری می آورد. اجازه ندهند که خدای ناخواسته دائماً در دام مادی گرائی گرفتار شوند. برای پیشرفت تازه های بیهوشی نظیر کلینیک درد و تنفس، فیبروسکپی و NICU و… تلاش همه گیر نمایند. به عنوان ریش سفید این طایفه عاجزانه از شما تقاضا میکنم که رعایت حال بیمارانی که این روزها به علت فقر مالی شدیدآً تحت فشار می باشند، بنمائید. باشد که خداوند رحمان نیز شما را از بلایا و حوادث ناخواسته مصون بدارد.
دکتر درودیان: از اینکه وقت و حوصله و دانش خود را برای انجام این مصاحبه در اختیار ما قرار دادید از شما تشکر میکنیم.
دکتر تشید: من نیز از بابت حضور شما در اینجا متشکرم و برایتان توفیق آرزو میکنم. از زحمات سرکار خانم آشوری سپاس فراوان دارم و محبت های جناب دکتر قیامت را ارج میگذارم.
در خاتمه اگر کم و کاستی یا سهو و اشتباهی در صحبت هایم ملاحظه شود سروران عزیزم لطفا مرا ببخشند.
======================================================
توضیح:
در قسمتهایی از مصاحبه با استاد تشید اشاره به کتب ، مقالات و جزواتی شد که برای احاطه خوانندگان بر این مطالب مشخصات کتابشناختی آنها دراین قسمت ذکر می شود:
۱- M. E. TASHAYOD. A NEW DOUBLE – CURVED ENDOTRACHEAL TUBE FOR NASAL INTUBATION. BUT. J. ANAESTH (1967),۳۹,۸۲۳
۲- M. E TASHAYOD. TWO CASES OF DIFFICULT INTUBATION MANAGED BY A HAND MADE DEVICE (CPT) BEIT. J. ANAESTH 85(4)626-8(2000)
۳- M. E. TASHAYOD. AIRWAY MANHGEMENT BY CUFFED NASO- PHARYNGEAL TUBE (CNPT) MED. J. IRAN HOSP. VOL 4 NO ۲ (JANUARY 2000)
۴- دکتر محمد اسمعیل تشید. انتخاب روش بیهوشی. انتشارات دانشگاه تهران ۱۳۴۴
۵- دکتر محمد اسمعیل تشید. دکتر عباس کاوسیان. فارماکولوژی داروهای بیهوشی جهاد دانشگاهی ۱۳۵۰
۶- دکتر محمد اسمعیل تشید. دکتر احمدرضا یعقوبی. بیهوشی کامل داخل وریدی TIVA آبان ۱۳۷۷ انتشارات بهراد
۷- دکتر محمد اسمعیل تشید. نصایح استاد. مهرماه ۱۳۷۰ انتشارات آبان
۸- دکتر محمد اسمعیل تشید. مطالعه و تحقیق درباره عمق درد در بیهوشی نوین و معرفی یک تست جدید ضمن بحث درباره پیدایش AWARNESS و پیش گیری از آن مجله انستزیولژی و مراقبت های ویژه شماره ۴ صفحه ۷ زمستان ۱۳۷۱
۹- CHARTER AIRWAY DEVICES: WHERE NOW AND WHERE TO. BEIT J. ANAESTH. EDITORIAL II (2000)
۱۰- دکتر محمد اسمعیل تشید. اصلاح شیوه زندگی. شهریور ۱۳۸۵
۱۱- M. E TASHAYOD. THE NHTURE OF ACETYLCHOLINE RECEPTOR ACTA- MEDICA IRANICA. VOL۲۵ PAGE ۱۷ (۱۹۸۳)